گر نکوبی شیشه غم را به سنگ

چند وقتی است به این فکر میکنم که خیلی از چیزهایی که بشر ساخته به خاطر درونیاتش و حالات روحی و روانی درونش هست.

مخصوصا وقتی بحث مجازات پیش میاد انگار که گیرنده های درونی افراد مجازات گر روشن میشه تا فردی رو که میخوان به بدترین شکل ممکن مجازات کنند.

در واقع الان هم وقتی کسی را بخواهیم مجازات کنیم اول درون خود رو نگاه میندازیم و میبینیم چه چیزی خودمان را آزار میدهد و همان را روی آن شخص اجرا میکنیم.

اما چیزی که میخواهم به آن بپردازم دلایل بوجود آمدن زندان بعنوان مجازات برای انسان و ارتباطش با شیشه و غم...

زندان برای انسان به غیر از اینکه آزادیهاش رو میگیره یک مجازاتی است که دو جنبه درون او را هم تحت فشار قرار میده ، اول اینکه اغلب انسانها تنهایی براشون سخته و البته این چیز غیر طبیعی هم نیست ، چرا که خداوند در درون انسان کلام را ایجاد کرد و او را قادر ساخت که حرف بزند و با حرف زدن با دیگران تعامل کند و حتی خودش هم با همین ابزار با انسان با واسطه سخن گفت.

و در واقع حرف زدن و سخن گفتن مورد دلخواه همه انسانهاست ، چه آنگه حرف زدن را دوست بدارد و چه آنی که گوش دادن را.

نکته ظریفی در این حرف زدنهای انسان وجود داره ، اغلب ما تصور میکنیم که موقع حرف زدن کاملا مسلط به حرف هستیم و در واقع سوار بر حرفهای خودمان هستیم ولی وقتی آن حرفها را ضبط کنیم یا بنویسیم و چند روز بعد آنها را بخوانیم ، حتی ممکن است یادمان نیاید که آیا من این حرفها را زده ام؟و چگونه میشود انسان حرفهای خود را فراموش کند و یادش برود که خودش گفته بوده است؟

گویی این انسان پیچیده که عالمی درون آن وجود دارد ، خود هم یکی از مستمعین و شنوندگان حرفهای درون خودش است و گاهی حرفهایی میزند که انگار در لغت نامه اش نبوده و اولین بار است که آن را میشنود.

و گویی کلامی که به گوش ما میخورد در روح ما دوباره به معنا تبدیل میشود و در روحمان معناها با هم تعامل میکنند و معناهای دیگر را نیز از خالق هستی دریافت میکنند و بعد معناهای جدید را تولید میکند و بعد آن را به کلام در میاورد. معنایی که اغلب وقتی به کلام می آید نصفه و نیمه میشود و همه اش را نمیتواند منتقل کند.

گاهی کلمه ای را برای انتقال یک معنی بکار میبرد که در نظر دیگران آن معنی مورد نظرش را نمیدهد و او ناراحت از اینکه چگونه این معنی را منتقل کنم.

دو اینکه بسیاری از ما وقتی از آن معنای درونی در اثر خوکردن بیش از حد به دنیا و استفاده مداوم از عقل معاش، وقتی در تنهایی قرار بگیریم ، از معنا تهی میشویم و طول میکشد تا دوباره ارتباط با معنای درونمان را ایجاد کنیم یا در واقع معنای درونمان فرصت بروز مجدد را بیابد.

در حقیقت زندان بیرونی نمادی است از یک زندان که در درون هر انسانی وجود دارد ، زندانی که گاهی روحش در آن حبس میشود و نام این زندان میشود غم!

قبل از این نوشته داشتم به عنوان فکر میکردم که چرا غم را به شیشه تشبیه کرده است و حال فکر میکنم که آن زندان درونی ما یعنی غم ، همچون شیشه ای است چرا که از درون این شیشه بیرون را مینگرد ولی نمیتواند از آن رها بشود و وقتی آه غم میکشد شیشه اش تار میشود و دمی اندوهش از ندیدن بیرون بیشتر.

در واقع این تشبیهات اینگونه است که وقتی ما تماما مشغول و سرگرم بیرون میشویم ، معنای درونمان در غمی فرو میرود و آه میکشد و دلش میخواهد به بیرون بیاید و فریاد بکشد.

البته گاهی هم غمی که به ما عارض میگردد از عدم دریافت معنایی از بیرون است که دستمان به آن معنا نمیرسد و آنگاه باز در زندانی از غم فرو میرویم.

که این مورد از شایع ترین غمهاست که شاید بتوان گفت غم دوری ، غم فراق ، وغم هر آنچه که معنایش را چشیده ای و دیگر نیست که بچشی...

اما بهار وقت شکستن این شیشه است چرا که خود بهار هزاران معنا در خود دارد ، از زنده شدن دوباره خودمان در روز قیامت ، تا شکوفا شدن و بارور شدن گیاهان و درختان و حیوانات

در واقع اگر میخواستند آزادی و رهایی و شادابی را در یک قاب بیاورند ، بهترین آن همین بهار پیش روی ماست.

بهاری که چوب خشک درخت را میشکافد و غنچه ی ظریف آن را به شوق تولد دیگر به بیرون میراند.

شکوفه هایی که در شوق میوه شدن شکفته میشوند و منتظر میمانند و خود را رها میکنند تا این پیامبران کوچک و مخملین یعنی زنبوران عسل با وحی ای که از خدا دریافت میکنند ، شکوفه ها را بارور کنند.

بهار پر میشود از نوزادهای کوچک و ظریف که در تکاپو برای هر آنچه باید بشوند سر از پا نمیشناسند.

و این فصلیست که باید از خشکی و کرختی بیرون بیاییم و به شکوفه های درونمان مجال بروز دهیم ، شکوفه هایی که اگر مجال بروز نیابند یا میمیرند و یا در غمی فرو خواهند رفت...

و امسال این فصل با ماه میهمانی خدا آغاز میشود

طنزهای زیادی راجع به ماه رمضان و نحوه مهمانی خدا شنیده ایم و خوانده ایم ، مهمانی که نخوردن طعام اصل اول ، فراموشی لذت اصل دوم آن است ، گویی آنکه راه دستیابی به درون و آزادی شکوفه های درون ، فراغتی هر چند کوتاه از جسمانیت خویش و بضاعت کردن به حداقلهای جسمی است.

شاید این سفره در نظر بسیار از ما اینگونه باشد:

سفره ی خالی
سفره ی خالی

اما برای آنها که میدانند در این سفره رمضانی طعامی نهفته است که از تمام طعام ها لذیذ تر است...

وقت خوبی است که آدمی در این تقارن دو بهار یک بهار طبیعت و دو بهار رمضان دستی به سر و روح خود بکشد و همچون نوزادی متولد شده خود را تر و خشک کند در این فرصت غنیمت

و تداوم بخشد این عیش نا تمام را...

و اگر شیشه این غمی که درونمان احساس میکنیم را نشکنیم در این فرصت ، شاید این غم عده ای از ما را بمیراند...


این نوشته تماما خطاب به خودم است و دیگران!!!

بهار طبیعت و حلول ماه بهاری بر همه پر برکت و بی غم باد...

خوش به حال غنچه های نیمه باز ...

خوش به حال دختر میخک که میرقصد به ناز...

خوش به حال جام لبریز از شراب...

خوش به حال آفتاب...

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب...

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار...

۰ نظر ۰ لایک

یک عادت و چند نکته خودشناسی

سالهاست که عادت دارم که قبل از خواب حداقل نیم ساعتی از همه رسانه ها اعم از صوتی شنیداری موبایل و اینترنت دوری میکنم.

این عادت که در واقع شروعش دو تا دلیل داشت ، یکی مسائل مربوط به خودشناسی و دیگری مسائل مربوط به سلامتی جسمی.

در مورد بعد خودشناسی باید این رو توضیح بدم:

خوابهای ما مهمترین راه ارتباطی ما بادرون خودمان هستند ، برای ماهایی که دچار روزمرگی هستیم ، توجه به خوابها و پیام هایی که در خواب به ما میرسند از مهمترین راه های شناخت خودمان است که نباید این روزنه را ببنیدم تا همه خوابهای ما به اضغاث احلام و خوابهای بیهوده و پریشان و آشقته دربیایند که البته آشفتگیه اکثریت خوابها خود نشان مهمی در آشفتگی درونی فرد شمرده میشود.

در هر خوابی نمادی وجود دارد که معمولا خود آن فرد میتواند آن نماد را تجزیه و تحلیل کند و برای اینکه نمادها واضح شوند باید قبل از خواب ذهن را آزاد کرد و درگیری روی ذهن را برداشت تا خوابها به عمق درون ما دسترسی پیدا کند.

مثلا در تحقیقی آمده بود که گی هایک خواب مشترک میبینند و آن خواب زندان است ، شاید عده ای تصور کنند این خواب بخاطر ترس از مجازات شدن باشد ولی این خواب در حالی که سالهاست این عمل در کشورهای متمدن!!! آزاد شناخته میشوند همچنان هست و استادی میگفت که دلیلش این است که انسان در خواب بدنش را هم از بالا میبیند و تسلط دارد و وقتی در طول روز با عمل جنسی از خروجی ارتباط برقرار میکند گویی درونش را زندانی میکند و این اخطار زندان واکنش روانی درون اوست که هی تو مرا زندانی کرده ای.

یا وقتی کسی خواب میبیند که با محارم خود عمل جنسی انجام میدهد یعنی در بیداری مرتکب یک کار حرام جنسی شده است مثل خودارضایی یا زنا یا پورن یا ...که وقتی در قالب خواب میرود هشداری بسیار محک میدهد که تو در حال یک گناه در حد همان ارتباط با محارمی!

یا مثلا وقتی آدم خواب میبیند که حالت تهوع دارد (به شرطی که هیچ مریضی نداشته باشد) و با همین حال تهوع از خواب میپرد در واقع در مرحله ای است که دارد درونیات پلیدش را بیرون میریزد و نشانه خوبی است.

یا اگر خواب میبیند که روی ابرها در حال پرواز است ، یعنی روانش در آرامشی به سر میبرد.

در واقع خوابها به شما دروغ نمیگویند به شرطی که نمادهای درونتان را بشناسید و راه شناختش اینه که اجازه بدید که ذهنتون آزاد بشه و خوابهاتون از آشفتگی در بیاد و بره به سمت آیینه درونتون شدن.

جالبترین نکته در مورد خواب در قرآن اینه که آنرا همچون مرگ میداند

خداوند تمام روح‌ها را موقع مرگ باز می‌ستاند و هم‌چنین روحی را که در موقع خواب نمرده است، قبض می‌کند، آن‌گاه روحی که مرگ بر او واجب کرده است، نگاه می‌دارد و دیگر روح‌ها را تا هنگامی معین به سوی دنیا باز می‌فرستد، حادثه‌ای که در آن نشانه‌های قدرت خداوندی برای صاحبان خرد و اندیشه به چشم می‌خورد.

و اگر مرگ را خوب بشناسیم مخصوصا اون جنبه محاسبه گری که در هنگام مرگ برای انسان اتفاق میفته این کمک میکنه که بتونیم بفهمیم که خوابهایمان چه چیزی از ما میخواهند و چه اخطارهایی را به ما میدهند و خبر از چه تاریکی های درونمان را میدهند.

یا جای دیگرمی‌فرماید:

«وَ هُوَ الَّذی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهار...»؛
و «اوست کسی که شبانگاه، روح شما را (به هنگام خواب) می‌گیرد و آن‌چه را در روز به دست آورده‌اید، می‌داند؛ سپس شما را در آن بیدار می‌کند تا هنگامی معین به سر آید، آن‌گاه بازگشت شما به سوی اوست».

در نگاهی دوباره در‌می‌یابیم که خواب هر چند از نظر جسمی و ظاهری، تعطیل قوای طبیعی است، اما از نظر روحی و نفسی، نوعی گریز و رجوع به باطن و ملکوت خواهد بود؛

اینکه میگوید آنچه را در روز به دست آورده اید میداندیه نظر بنده نکته خیلی ظریفی دارد که اشاره به همان انعکاس اعمال بیداری در خواب و یا نمود باطن اعمال در خواب است.

در نتیجه اینکه اگر بخواهید از این موهبت الهی به خوبی استفاده کنید باید ذهنتان را خالی کنید و به خوابهایتان توجه کنید ، حتی آنها را بنویسید که یادتان نرود و بعدا ببینید چه مشکل یا چه نویدی در آن خواب است.

در مورد سلامتی جسمی هم چون بنا بر نتایج طبهای سنتی و البته در منابع علمی هورمون رشد در ساعات اولیه شب بهتر ترشح میشوندو البته هضم غذا هم بهتر صورت میپذیرد این ساعت طلایی یعنی 10-5 صبح بهترین ساعت برای خوابیدن است.

و خوابیدن چون برای تسکنو الیها ، یعنی آرام گرفتن بوسیله خواب است موضوعیست که نباید غافل شد و این سکون دادن را به جسم داد و روح را آزاد گذاشت تا به ملاقات خداوند برود...چرا که خواب را اینگونه گفته است که خداوند ارواح را هنگام خواب توفی میکند و توفی یعنی جان دادن بصورت کامل ، و در حقیقت امر ما هر شب میمیریم و چون هنوز مرگمان قطعی نیست باز میگردیم و چون تعلق به جسممان هنوز وجود دارد به صورت کامل نمیتوانیم دنیای بعد از مرگ را مشاهده کنیم (و اغلب فقط مشاهده باطن اعمال و یا در سطحی پایین تر آشفتگی و پریشانی را مشاهده میکنیم) البته به دلایل مهمتری مثل درگیریهای ذهنی شدید مجال به روح خود نمیدهیم ولی در تجربه های نزدیک به مرگ چون فرد از جسمش لحظه ای فارغ میشود برزخ را مشاهده میکند (البته بنا بر ظرفیت وجودی خویش) مشاهدات با کیفیت تری دارد...

شاید در نوشته بعدی راه کارهای برای آزاد کردن ذهن و حساس کردن ذهن نسبت به رابطه میان اعمال و باطنمان بنویسم، شایدم نه 😄

اگر بخوام کوتاه بگم مثلا اگر با کسی دعواتون میشه ببینید چه چیزهایی بهش میگید و آیا در واقعیت اون حرفهایی که میزنید اون هست یا این رو شما برای ارضای خشم میگید؟؟؟

یا علی

۰ نظر ۰ لایک

پر اهمیت هایی که بی اهمیت می شوند!

دیشب داشتم از کنار یه وسیله تو خونمون رد میشدم که یه زمانی یه وسیله پر مناقشه در خونه ما بود و البته بیشتر در ذهن من!

این وسیله دو تا ازش بود یکی آبی و یکی قرمز ، که آبی رو من خریده بودم و قرمز رو هم خانوادم.

داداشم که میخواست از خونه بره بدون اطلاع من و فارغ از اینکه بدونه اون آبی رو من خریده بودم ، تصمیم گرفته بود آبیه رو با خودش ببره و من سر همین موضوع با خانوادم بحث کردم و البته به خاطر اینکه برادرم داشت میرفت به اون چیزی نگفتم!

اما دیشب ناگهان دیدم که شاید یکسال باشه که اصلا از این وسیله استفاده ای نکرده بودم و اصلا حتی بهش فکر هم نمیکردم و شاید اگه جلوی چشمم نبود حتی اصلا از یادم هم رفته بود.ولی اون موقع گویی مهم ترین مسئله تاریخ زندگی من بود!

البته در واقع موضوع اون وسیله نبود موضوع "من" بود ، این من بود که بهش برخورده بود که بدون هماهنگیش اینکار شده بود.

اینجا دوتا نکته رو بگم:

یکی اینکه من فکر میکنم گزینش های ما بیشترشون بر همین اساس انجام میشه ، حتی شاید کسایی که خیلی اصرار روی عشقهای فضایی شون دارند بد نیست یه تحلیلی بکنند و ببینند کجای کارند و این عشق فضایی در کجای زمین داره زندگی میکنه که اونها دوست دارن اون جنبشون رو نبینند!

دو اینکه فارغ از کیفیت وسایل اصولا ظواهر چیزها و حتی ظواهر آدمها (زشتی و زیبایی) مساله ایه که معمولا در چشم ماست فارغ از اینکه اصل اون مایه و باطن اون چیزه و میزان اهمیتی که ما باید بدیم باید به محتوای اون چیز باشه چرا که محتواست که بقای هرچیزیست.

حتی در حوزه فیلم و ادبیات و آدمها اگر توجه کنیم آدمهای با محتوا یه جورهایی ماندگار شدند و آدمهای سطحی فراموش!

ترکیب این موضوع با دیدن اون وسیله به خاطر فیلمی بود که یکی از دوستان بهم معرفی کرد.فیلم مائودی ،فیلمی که به عینه نشون میداد که درون و باطن یک فرد چطور میتونه فرد دیگری رو به کلی دگرگون کنه...

نتیجتا اینکه اولویتهایی که داریم بیشترشون در واقع اولویت ما نیستند و فقط اولویتی است که "من" دارد و شاید سالهای سال درگیر برطرف کردن اولویتهای این "من" باشیم و از اولویتهای حقیقی خودمان فارغ باشیم.

و اینکه آدمهای با ایمانی که گاهی دعاهاشون بر آورده نمیشه ، دعایی که "من" انسان رو تغذیه کنه برآورده نمیشه و بد نیست در دعاهایی که میکنیم ببینیم چقدر برای "من" کار میکنیم.

چند خواهی پیراهن از بهر تن                                تن رها کن تا نخواهی پیرهن

یا حق



۰ نظر ۰ لایک
دنبال کنندگان :
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
آخرین مطالب
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
دست و جیغ و هورااا
یک عادت و چند نکته خودشناسی
پر اهمیت هایی که بی اهمیت می شوند!
زن بودن بدون هیچ چیز اضافه!
نشانه ها ، چه نشان میدهند؟
چرا کودکی بیشتر بهمان خوش میگذشت؟
کیش مهر
از شهر گریزانم
دلایلی که نباید یک نفره به ارضا برسید!
محبوب ترین مطالب
سلام
از شهر گریزانم
کیش مهر
چرا کودکی بیشتر بهمان خوش میگذشت؟
دست و جیغ و هورااا
دوره اخلاقی
ذهن ارضایی
پر اهمیت هایی که بی اهمیت می شوند!
نشانه ها ، چه نشان میدهند؟
زن بودن بدون هیچ چیز اضافه!
پربیننده ترین مطالب
دلایلی که نباید یک نفره به ارضا برسید!
حفظ اسپرم در مردان(مایع منی) 16+
چرا کودکی بیشتر بهمان خوش میگذشت؟
ذهن ارضایی
حفظ اسپرم در مردان قسمت دوم +16
دوره اخلاقی
از شهر گریزانم
استقلال تن!
کیش مهر
ذهن ارضایی 2
مطالب پر بحث تر
دوره اخلاقی
ذهن ارضایی
پر اهمیت هایی که بی اهمیت می شوند!
نشانه ها ، چه نشان میدهند؟
زن بودن بدون هیچ چیز اضافه!
سلام
از شهر گریزانم
دست و جیغ و هورااا
دلایلی که نباید یک نفره به ارضا برسید!
حفظ اسپرم در مردان قسمت دوم +16
آرشیو مطالب
اصلاح قالب توسط : ار قدرت گرفته از بلاگ بیان