گر نکوبی شیشه غم را به سنگ

چند وقتی است به این فکر میکنم که خیلی از چیزهایی که بشر ساخته به خاطر درونیاتش و حالات روحی و روانی درونش هست.

مخصوصا وقتی بحث مجازات پیش میاد انگار که گیرنده های درونی افراد مجازات گر روشن میشه تا فردی رو که میخوان به بدترین شکل ممکن مجازات کنند.

در واقع الان هم وقتی کسی را بخواهیم مجازات کنیم اول درون خود رو نگاه میندازیم و میبینیم چه چیزی خودمان را آزار میدهد و همان را روی آن شخص اجرا میکنیم.

اما چیزی که میخواهم به آن بپردازم دلایل بوجود آمدن زندان بعنوان مجازات برای انسان و ارتباطش با شیشه و غم...

زندان برای انسان به غیر از اینکه آزادیهاش رو میگیره یک مجازاتی است که دو جنبه درون او را هم تحت فشار قرار میده ، اول اینکه اغلب انسانها تنهایی براشون سخته و البته این چیز غیر طبیعی هم نیست ، چرا که خداوند در درون انسان کلام را ایجاد کرد و او را قادر ساخت که حرف بزند و با حرف زدن با دیگران تعامل کند و حتی خودش هم با همین ابزار با انسان با واسطه سخن گفت.

و در واقع حرف زدن و سخن گفتن مورد دلخواه همه انسانهاست ، چه آنگه حرف زدن را دوست بدارد و چه آنی که گوش دادن را.

نکته ظریفی در این حرف زدنهای انسان وجود داره ، اغلب ما تصور میکنیم که موقع حرف زدن کاملا مسلط به حرف هستیم و در واقع سوار بر حرفهای خودمان هستیم ولی وقتی آن حرفها را ضبط کنیم یا بنویسیم و چند روز بعد آنها را بخوانیم ، حتی ممکن است یادمان نیاید که آیا من این حرفها را زده ام؟و چگونه میشود انسان حرفهای خود را فراموش کند و یادش برود که خودش گفته بوده است؟

گویی این انسان پیچیده که عالمی درون آن وجود دارد ، خود هم یکی از مستمعین و شنوندگان حرفهای درون خودش است و گاهی حرفهایی میزند که انگار در لغت نامه اش نبوده و اولین بار است که آن را میشنود.

و گویی کلامی که به گوش ما میخورد در روح ما دوباره به معنا تبدیل میشود و در روحمان معناها با هم تعامل میکنند و معناهای دیگر را نیز از خالق هستی دریافت میکنند و بعد معناهای جدید را تولید میکند و بعد آن را به کلام در میاورد. معنایی که اغلب وقتی به کلام می آید نصفه و نیمه میشود و همه اش را نمیتواند منتقل کند.

گاهی کلمه ای را برای انتقال یک معنی بکار میبرد که در نظر دیگران آن معنی مورد نظرش را نمیدهد و او ناراحت از اینکه چگونه این معنی را منتقل کنم.

دو اینکه بسیاری از ما وقتی از آن معنای درونی در اثر خوکردن بیش از حد به دنیا و استفاده مداوم از عقل معاش، وقتی در تنهایی قرار بگیریم ، از معنا تهی میشویم و طول میکشد تا دوباره ارتباط با معنای درونمان را ایجاد کنیم یا در واقع معنای درونمان فرصت بروز مجدد را بیابد.

در حقیقت زندان بیرونی نمادی است از یک زندان که در درون هر انسانی وجود دارد ، زندانی که گاهی روحش در آن حبس میشود و نام این زندان میشود غم!

قبل از این نوشته داشتم به عنوان فکر میکردم که چرا غم را به شیشه تشبیه کرده است و حال فکر میکنم که آن زندان درونی ما یعنی غم ، همچون شیشه ای است چرا که از درون این شیشه بیرون را مینگرد ولی نمیتواند از آن رها بشود و وقتی آه غم میکشد شیشه اش تار میشود و دمی اندوهش از ندیدن بیرون بیشتر.

در واقع این تشبیهات اینگونه است که وقتی ما تماما مشغول و سرگرم بیرون میشویم ، معنای درونمان در غمی فرو میرود و آه میکشد و دلش میخواهد به بیرون بیاید و فریاد بکشد.

البته گاهی هم غمی که به ما عارض میگردد از عدم دریافت معنایی از بیرون است که دستمان به آن معنا نمیرسد و آنگاه باز در زندانی از غم فرو میرویم.

که این مورد از شایع ترین غمهاست که شاید بتوان گفت غم دوری ، غم فراق ، وغم هر آنچه که معنایش را چشیده ای و دیگر نیست که بچشی...

اما بهار وقت شکستن این شیشه است چرا که خود بهار هزاران معنا در خود دارد ، از زنده شدن دوباره خودمان در روز قیامت ، تا شکوفا شدن و بارور شدن گیاهان و درختان و حیوانات

در واقع اگر میخواستند آزادی و رهایی و شادابی را در یک قاب بیاورند ، بهترین آن همین بهار پیش روی ماست.

بهاری که چوب خشک درخت را میشکافد و غنچه ی ظریف آن را به شوق تولد دیگر به بیرون میراند.

شکوفه هایی که در شوق میوه شدن شکفته میشوند و منتظر میمانند و خود را رها میکنند تا این پیامبران کوچک و مخملین یعنی زنبوران عسل با وحی ای که از خدا دریافت میکنند ، شکوفه ها را بارور کنند.

بهار پر میشود از نوزادهای کوچک و ظریف که در تکاپو برای هر آنچه باید بشوند سر از پا نمیشناسند.

و این فصلیست که باید از خشکی و کرختی بیرون بیاییم و به شکوفه های درونمان مجال بروز دهیم ، شکوفه هایی که اگر مجال بروز نیابند یا میمیرند و یا در غمی فرو خواهند رفت...

و امسال این فصل با ماه میهمانی خدا آغاز میشود

طنزهای زیادی راجع به ماه رمضان و نحوه مهمانی خدا شنیده ایم و خوانده ایم ، مهمانی که نخوردن طعام اصل اول ، فراموشی لذت اصل دوم آن است ، گویی آنکه راه دستیابی به درون و آزادی شکوفه های درون ، فراغتی هر چند کوتاه از جسمانیت خویش و بضاعت کردن به حداقلهای جسمی است.

شاید این سفره در نظر بسیار از ما اینگونه باشد:

سفره ی خالی
سفره ی خالی

اما برای آنها که میدانند در این سفره رمضانی طعامی نهفته است که از تمام طعام ها لذیذ تر است...

وقت خوبی است که آدمی در این تقارن دو بهار یک بهار طبیعت و دو بهار رمضان دستی به سر و روح خود بکشد و همچون نوزادی متولد شده خود را تر و خشک کند در این فرصت غنیمت

و تداوم بخشد این عیش نا تمام را...

و اگر شیشه این غمی که درونمان احساس میکنیم را نشکنیم در این فرصت ، شاید این غم عده ای از ما را بمیراند...


این نوشته تماما خطاب به خودم است و دیگران!!!

بهار طبیعت و حلول ماه بهاری بر همه پر برکت و بی غم باد...

خوش به حال غنچه های نیمه باز ...

خوش به حال دختر میخک که میرقصد به ناز...

خوش به حال جام لبریز از شراب...

خوش به حال آفتاب...

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب...

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار...

۰ نظر ۰ لایک

دست و جیغ و هورااا

هیچوقت با شوها و برنامه هایی که مردم رو وادار به خندیدن میکنند خوشم نمیومده و نمیاد، فرقی هم نمیکنه که ایرانی باشه یا خارجی.

چه خندوانه باشه چه الن شو ، هر دوشون سوراخ دعا رو گم کردند و با یک فلسفه مسخره که خندیدن صرف باعث شادی میشه میخوان که مردم رو به برنامه هاشون جذب کنند.

البته این برنامه ها بیننده بسیار داره ، ولی علتش به خاطر خوبی و اثر بخشی این برنامه ها نیست ، علت مشکلی است که در انسان مدرن امروزی رخنه کرده و او را غمگین و افسرده ساخته است.

فرقی میان ثروتمند و فقیر در این قضیه نیست و فقط علتها با هم فرق دارند ، فقیر ممکن است به خاطر نا توانی در تامین خواسته های خود و خانواده در غم فرو رفته باشد و ثروتمند به خاطر کاهش ارزش اموالش یا کنسل شدن ویزای شینگن ناراحت و افسرده باشد.

اما غم و اندوه در هر دو وجود دارد و حتی در بعد فردی نمیتوانی بگویی کدامیک اندوهشان بیشتر است و یا حتی کدامیک اندوهشان درست تر است ، البته حتما در بعد اجتماعی اندوه یک بیمار محتاج به دارو که به خاطر تحریم دارو در تنگناست و بیماریش عود کرده از اندوه کسی که ویزای شینگن نگرفته بسیار بیشتر  و واقعی تر است.

اما در هر صورت این اندوه در انسانها رخنه کرده و البته رسانه ها و شرکتهایی که صرفا بعد درآمدی خود را دنبال میکنند راهکارهایی را ارائه میکنند که موقت ، بزک شده و پر سر و صداست و از این طریق میخواهند این اندوه را با وعده از بین بردن کاهش دهند.

اما یک نکته مهمی وجود دارد و آن هم اینکه جوامع علمی انسان را فقط در خودآگاه و چیزهایی که علتشان مشخص و قابل اندازه گیری هستند تعریف میکنند و معمولا هم به سازهای مخالف زیاد عرصه جولان نمیدهند.

در همین مورد ، اندوه های بی علت معمولا ریشه در ناخودآگاه انسان دارند که باید با روانکاوی توسط خود شخص (البته به شرط تبحر) و یا اشخاص متبحر به خودآگاه بیایند و شخص آنها را مشاهده کند و حل بشوند و آنگاه دیگر نه نیازی به خندوانه هست و نه الن شو!

اما از آنجا که افرادی مثل یونگ و لکان اقبال کمتری در مجامع علمی نسبت به فروید داشته اند ، نظریات اینها چندان مورد توجه نیست و در واقع تصمیم گیران پیرو همان شیوه درمان پلاستیکی و دروغین و سطحی هستند.

در واقع این نوع درمان مانند این است که به جای اینکه دندان خود را عصب کشی کنید با استامینوفن بخواهی دردش را از بین ببری ، البته حالا که عصب کشی خیلی گران است شاید باید به همان استامینوفن راضی شدخنده اما درد همچنان هست تا وقتی که بکلی دندان از بین برود...

برای حل مشکلات اندوه و ناراحتی های بی دلیل ، اگر سراغ درمانهای خندوانه ای برویم فقط آن اندوه را به عمق پایین تری منتقل میکنیم و اگر به جای خندوانه کل مدتش را گریه کنیم از لحاظ برآیند روانی بسیار مفیدتر است.

البته برنامه هایی مثل خنوانه دقیقا کپی برداری از برنامه های بی محتوای غربی است ، که خوب در آن کشورها به دلایلی که گفتیم بیننده فراوان دارد در ایران هم عده ای سرمایه گذاری میکنند تا مثل بسیاری از تجارتهای دیگر در این سرمایه پر سود و موفق به سود برسند.

البته حقیقتا من طرح جامع درمانی برای این اندوه ندارم ولی چند نکته را از لحاظ اعتقاد خودم میگویم:

اول اینکه توکل داشتن بسیار مهم است و عبادت و مراقبه هر روزه...

و اینکه حتما باید به ریشه یابی اندوه های خویش بپردازیم و کلیدهای راهنماش رو پیدا کنیم و سعی کنیم ریشه را درمان کنیم.

گاهی یک نفر به خاطر طرد شدن از کسی تحت تاثیر فشاری قرار میگیره و این موضوع درونش میمونه و بعد میشه یه اندوه و بعد اصلا یادش میره که این اندوه از کجا ظاهر شد!!!

به نظرم باید هر روز کارهایی که میکنیم رو زیر نظر داشته باشیم و شب به شب حلش کنیم که چیز جدیدی ایجاد نکنیم.

۰ نظر ۱ لایک

یک عادت و چند نکته خودشناسی

سالهاست که عادت دارم که قبل از خواب حداقل نیم ساعتی از همه رسانه ها اعم از صوتی شنیداری موبایل و اینترنت دوری میکنم.

این عادت که در واقع شروعش دو تا دلیل داشت ، یکی مسائل مربوط به خودشناسی و دیگری مسائل مربوط به سلامتی جسمی.

در مورد بعد خودشناسی باید این رو توضیح بدم:

خوابهای ما مهمترین راه ارتباطی ما بادرون خودمان هستند ، برای ماهایی که دچار روزمرگی هستیم ، توجه به خوابها و پیام هایی که در خواب به ما میرسند از مهمترین راه های شناخت خودمان است که نباید این روزنه را ببنیدم تا همه خوابهای ما به اضغاث احلام و خوابهای بیهوده و پریشان و آشقته دربیایند که البته آشفتگیه اکثریت خوابها خود نشان مهمی در آشفتگی درونی فرد شمرده میشود.

در هر خوابی نمادی وجود دارد که معمولا خود آن فرد میتواند آن نماد را تجزیه و تحلیل کند و برای اینکه نمادها واضح شوند باید قبل از خواب ذهن را آزاد کرد و درگیری روی ذهن را برداشت تا خوابها به عمق درون ما دسترسی پیدا کند.

مثلا در تحقیقی آمده بود که گی هایک خواب مشترک میبینند و آن خواب زندان است ، شاید عده ای تصور کنند این خواب بخاطر ترس از مجازات شدن باشد ولی این خواب در حالی که سالهاست این عمل در کشورهای متمدن!!! آزاد شناخته میشوند همچنان هست و استادی میگفت که دلیلش این است که انسان در خواب بدنش را هم از بالا میبیند و تسلط دارد و وقتی در طول روز با عمل جنسی از خروجی ارتباط برقرار میکند گویی درونش را زندانی میکند و این اخطار زندان واکنش روانی درون اوست که هی تو مرا زندانی کرده ای.

یا وقتی کسی خواب میبیند که با محارم خود عمل جنسی انجام میدهد یعنی در بیداری مرتکب یک کار حرام جنسی شده است مثل خودارضایی یا زنا یا پورن یا ...که وقتی در قالب خواب میرود هشداری بسیار محک میدهد که تو در حال یک گناه در حد همان ارتباط با محارمی!

یا مثلا وقتی آدم خواب میبیند که حالت تهوع دارد (به شرطی که هیچ مریضی نداشته باشد) و با همین حال تهوع از خواب میپرد در واقع در مرحله ای است که دارد درونیات پلیدش را بیرون میریزد و نشانه خوبی است.

یا اگر خواب میبیند که روی ابرها در حال پرواز است ، یعنی روانش در آرامشی به سر میبرد.

در واقع خوابها به شما دروغ نمیگویند به شرطی که نمادهای درونتان را بشناسید و راه شناختش اینه که اجازه بدید که ذهنتون آزاد بشه و خوابهاتون از آشفتگی در بیاد و بره به سمت آیینه درونتون شدن.

جالبترین نکته در مورد خواب در قرآن اینه که آنرا همچون مرگ میداند

خداوند تمام روح‌ها را موقع مرگ باز می‌ستاند و هم‌چنین روحی را که در موقع خواب نمرده است، قبض می‌کند، آن‌گاه روحی که مرگ بر او واجب کرده است، نگاه می‌دارد و دیگر روح‌ها را تا هنگامی معین به سوی دنیا باز می‌فرستد، حادثه‌ای که در آن نشانه‌های قدرت خداوندی برای صاحبان خرد و اندیشه به چشم می‌خورد.

و اگر مرگ را خوب بشناسیم مخصوصا اون جنبه محاسبه گری که در هنگام مرگ برای انسان اتفاق میفته این کمک میکنه که بتونیم بفهمیم که خوابهایمان چه چیزی از ما میخواهند و چه اخطارهایی را به ما میدهند و خبر از چه تاریکی های درونمان را میدهند.

یا جای دیگرمی‌فرماید:

«وَ هُوَ الَّذی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهار...»؛
و «اوست کسی که شبانگاه، روح شما را (به هنگام خواب) می‌گیرد و آن‌چه را در روز به دست آورده‌اید، می‌داند؛ سپس شما را در آن بیدار می‌کند تا هنگامی معین به سر آید، آن‌گاه بازگشت شما به سوی اوست».

در نگاهی دوباره در‌می‌یابیم که خواب هر چند از نظر جسمی و ظاهری، تعطیل قوای طبیعی است، اما از نظر روحی و نفسی، نوعی گریز و رجوع به باطن و ملکوت خواهد بود؛

اینکه میگوید آنچه را در روز به دست آورده اید میداندیه نظر بنده نکته خیلی ظریفی دارد که اشاره به همان انعکاس اعمال بیداری در خواب و یا نمود باطن اعمال در خواب است.

در نتیجه اینکه اگر بخواهید از این موهبت الهی به خوبی استفاده کنید باید ذهنتان را خالی کنید و به خوابهایتان توجه کنید ، حتی آنها را بنویسید که یادتان نرود و بعدا ببینید چه مشکل یا چه نویدی در آن خواب است.

در مورد سلامتی جسمی هم چون بنا بر نتایج طبهای سنتی و البته در منابع علمی هورمون رشد در ساعات اولیه شب بهتر ترشح میشوندو البته هضم غذا هم بهتر صورت میپذیرد این ساعت طلایی یعنی 10-5 صبح بهترین ساعت برای خوابیدن است.

و خوابیدن چون برای تسکنو الیها ، یعنی آرام گرفتن بوسیله خواب است موضوعیست که نباید غافل شد و این سکون دادن را به جسم داد و روح را آزاد گذاشت تا به ملاقات خداوند برود...چرا که خواب را اینگونه گفته است که خداوند ارواح را هنگام خواب توفی میکند و توفی یعنی جان دادن بصورت کامل ، و در حقیقت امر ما هر شب میمیریم و چون هنوز مرگمان قطعی نیست باز میگردیم و چون تعلق به جسممان هنوز وجود دارد به صورت کامل نمیتوانیم دنیای بعد از مرگ را مشاهده کنیم (و اغلب فقط مشاهده باطن اعمال و یا در سطحی پایین تر آشفتگی و پریشانی را مشاهده میکنیم) البته به دلایل مهمتری مثل درگیریهای ذهنی شدید مجال به روح خود نمیدهیم ولی در تجربه های نزدیک به مرگ چون فرد از جسمش لحظه ای فارغ میشود برزخ را مشاهده میکند (البته بنا بر ظرفیت وجودی خویش) مشاهدات با کیفیت تری دارد...

شاید در نوشته بعدی راه کارهای برای آزاد کردن ذهن و حساس کردن ذهن نسبت به رابطه میان اعمال و باطنمان بنویسم، شایدم نه 😄

اگر بخوام کوتاه بگم مثلا اگر با کسی دعواتون میشه ببینید چه چیزهایی بهش میگید و آیا در واقعیت اون حرفهایی که میزنید اون هست یا این رو شما برای ارضای خشم میگید؟؟؟

یا علی

۰ نظر ۰ لایک

پر اهمیت هایی که بی اهمیت می شوند!

دیشب داشتم از کنار یه وسیله تو خونمون رد میشدم که یه زمانی یه وسیله پر مناقشه در خونه ما بود و البته بیشتر در ذهن من!

این وسیله دو تا ازش بود یکی آبی و یکی قرمز ، که آبی رو من خریده بودم و قرمز رو هم خانوادم.

داداشم که میخواست از خونه بره بدون اطلاع من و فارغ از اینکه بدونه اون آبی رو من خریده بودم ، تصمیم گرفته بود آبیه رو با خودش ببره و من سر همین موضوع با خانوادم بحث کردم و البته به خاطر اینکه برادرم داشت میرفت به اون چیزی نگفتم!

اما دیشب ناگهان دیدم که شاید یکسال باشه که اصلا از این وسیله استفاده ای نکرده بودم و اصلا حتی بهش فکر هم نمیکردم و شاید اگه جلوی چشمم نبود حتی اصلا از یادم هم رفته بود.ولی اون موقع گویی مهم ترین مسئله تاریخ زندگی من بود!

البته در واقع موضوع اون وسیله نبود موضوع "من" بود ، این من بود که بهش برخورده بود که بدون هماهنگیش اینکار شده بود.

اینجا دوتا نکته رو بگم:

یکی اینکه من فکر میکنم گزینش های ما بیشترشون بر همین اساس انجام میشه ، حتی شاید کسایی که خیلی اصرار روی عشقهای فضایی شون دارند بد نیست یه تحلیلی بکنند و ببینند کجای کارند و این عشق فضایی در کجای زمین داره زندگی میکنه که اونها دوست دارن اون جنبشون رو نبینند!

دو اینکه فارغ از کیفیت وسایل اصولا ظواهر چیزها و حتی ظواهر آدمها (زشتی و زیبایی) مساله ایه که معمولا در چشم ماست فارغ از اینکه اصل اون مایه و باطن اون چیزه و میزان اهمیتی که ما باید بدیم باید به محتوای اون چیز باشه چرا که محتواست که بقای هرچیزیست.

حتی در حوزه فیلم و ادبیات و آدمها اگر توجه کنیم آدمهای با محتوا یه جورهایی ماندگار شدند و آدمهای سطحی فراموش!

ترکیب این موضوع با دیدن اون وسیله به خاطر فیلمی بود که یکی از دوستان بهم معرفی کرد.فیلم مائودی ،فیلمی که به عینه نشون میداد که درون و باطن یک فرد چطور میتونه فرد دیگری رو به کلی دگرگون کنه...

نتیجتا اینکه اولویتهایی که داریم بیشترشون در واقع اولویت ما نیستند و فقط اولویتی است که "من" دارد و شاید سالهای سال درگیر برطرف کردن اولویتهای این "من" باشیم و از اولویتهای حقیقی خودمان فارغ باشیم.

و اینکه آدمهای با ایمانی که گاهی دعاهاشون بر آورده نمیشه ، دعایی که "من" انسان رو تغذیه کنه برآورده نمیشه و بد نیست در دعاهایی که میکنیم ببینیم چقدر برای "من" کار میکنیم.

چند خواهی پیراهن از بهر تن                                تن رها کن تا نخواهی پیرهن

یا حق



۰ نظر ۰ لایک

زن بودن بدون هیچ چیز اضافه!

موضوعی که خیلی وقت بود که دوست داشتم در موردش بنویسم ، موضوع زن بودن در جوامع امروزی است.

در راستای همین موضوع مهم به کتابی بسیار مفید و قابل توجه به نام "زن بودن" اشاره میکنم:

 کتاب زن بودن بیان چگونگی دور شدن زنان جوامع صنعتی و مدرن معاصر از سرشت و فطرت طبیعی خود است. تونی گرنت نویسنده کتاب با تأکید بر نقش ابزاری زن در جوامع سرمایه‌داری کلان، ضمن انتقاد از شعارهای جنبش فمنیستی و انقلاب جنسی پیامد و تأثیر آن را بر روح و روان زن و انحطاط خانواده نشان می‌دهد. نویسنده چهارگونه شخصیت در جهان معاصر را برای زن تصویر می‌کند؛ زن مادونا، آمازون، مادر و معشوقه و سپس به بررسی دقیق هریک از این ابعاد می‌پردازد او معتقد است زن امروزی به صورت یک زن آمازون درآمده که از طبیعت ملایم و لطیف خود دور افتاده است و اکنون نیازمند است تا زنانگی گم شده‌اش به ویژه جنبه‌های مادر، مادونا و معشوقه شخصیتش را باز یابد وی در نهایت زنی را کامل می‌داند که در طول دوره حیاتش همه جنبه‌های روانی خود را تجربه کند و در هم بیامیزد.

در فصل اول این کتاب نویسنده وعده‌ها و اسطوره‌های تحقق نیافته‌ای که عناصر افراطی انقلابات فمنیستی تبلیغ کردند را بررسی می‌کند:

دروغ بزرگ شماره یک: زنان نه تنها می‌توانند بلکه باید از پس آنچه که مردان انجام می‌دهند برآیند.

این دروغ در واقع برای بکار گیری نیروی کار عظیم زنان در جوامع صنعتی استفاده شده و میشود.چرا که زنان برای بهره کشی توسط این صنایع اول باید از لحاظ ذهنی آمادگی پذیرش هر گونه سختی و دشواری را داشته باشند و هر گاه هم که زنان خواستند از ضعفهای ناشی از فشار زیاد کار اعتراضی بکنند به آنها یاد آوری کنند که شما مانند مردان قوی هستید و قدرت بدنی یکسانی دارید و این جوامع مردسالار است که شما را از این قدرت محروم کرده است!

این شعار زن معاصر را وادار ساخته تا به گونه‌ای وظیفه مضاعفِ اَبرانسانى، که غالباً او را فرسوده و ناتوان و تنها رها می‌کند، تن در دهد.

دروغ بزرگ شماره دو: مرد و زن اساساً همانندند.

در صورتیکه مردان و زنان نه تنها از لحاظ بیوزیست شناختی بلکه از نظر روان‌شناختی نیز با یکدیگر فرق دارند.

زن و مرد هیچگونه برتری نسبت به یکدیگر ندارند بلکه تفاوتهای درونشان که حقیقتا وجود دارند و ربطی به نوع تربیت ندارند مکمل یکدیگر است ، مرد بدون زن موجودی خشن ، ناراحت و تنها است و زن بدون مرد نیز موجودی تنها ضعیف و ناراحت است.

قدرت بدنی مرد بدون وجود احساسات لطیف زن ، معمولا منجر به شر خواهد شد و مرد به تنهایی زندگی آشفته و پریشان خواهد داشت.و زن بدون استفاده از قدرت بدنی مرد در زیر فشارهای فراوان جامعه به سرعت فرسوده میشود و احساساتش نا دیده گرفته میشود.

دروغ بزرگ شماره سه: موفقیت بر جذابیت می‌افزاید. این عقیده عنوان می‌کند، جذابیت یک زن در نزد مردان به همراه موفقیت‌هایش افزایش می‌یابد.

این شاید از محورهای اصلی ساخت زنهای مدرن باشد ، این دروغ زن را به خودی خود موجودی ارزشمند نمیداند و زمانی برای او ارزش قائل است که موفقیتی در بیرون بدست آورده باشد و این دروغ را با این مطلب که زنان با موقعیت های شغلی و موفقیت های اجتماعی برای مردان جذاب تر هستند ادامه میدهد.در صورتی که نویسنده با تجربه چندین ساله که در تراپی در رادیو و تراپی حضوری با زنها داشته است میگوید که زن در نظر مرد به حکم زن بودنش جذاب است و شاید بتوان با قطعیت گفت که زنی نیست که در طول زندگی اش باعث جذب یک مرد نشده باشد ، هر چند آن مرد در نظر زن ارزشمند نبوده باشد.

او می افزاید طبق آمارهای تحقیقاتى، زنان با تحصیلات بالا آمادگی کمتری برای ازدواج دارند و به ندرت همدم مناسبی هستند و از طرفی چون قدرت برای مردان مانند زیبایی برای زنان است ، هر مردی در برخورد با زنی که احساس کند از او قدرتمندتر است تمایلی با او بودن ندارد جز اینکه بتواند قدرت او را در زیر پرچم خودش دربیاورد ، این موضوع در زنان هم در مورد زیبایی به همین صورت است ، زنان در مواجه با مردانی که بسیار از خودشان زیبا تر و مورد تحسین باشند فقط در صورتی میتوانند این زیبایی را بپذیرند که آن مرد او را زیباتر از خودش بداند(البته در کلیت زنها از مردها زیباتر هستند و معدود مردانی هستند که از زنان زیباتر باشند یا در نظر مردان زیباتر بیایند.)

و در حقیقت در عشق میان زن و مرد ، زن به خاطر خصیصه‌های استثنایی زنانه‌اش مورد علاقه و ستایش مرد قرار می‌گیرد.یعنی در حقیقت همان چیزهایی که مرد درون خودش ندارد(آنیما) و نمیتواند آنرا بدست بیاورد چون بدست آوردنی نیست.

دروغ بزرگ شماره چهار: افسانه «توان تحقق نیافته شخص»، طبق این نظر ما «زنان» همگی از استعداد و توان فوق العاده‌ای برخورداریم که تنها باید به تحقق درآید.

موضوع دیگری که فمینیست ها در راستای اهداف جوامع صنعتی و کاپیتال ها شعارش را میدهند این است که گویی زنان موجوداتی بسیار فرا انسانی هستند و فقط منع جوامع باعث شده است که زنها نتوانند خود را بروز دهند.

اما نویسنده تاکید میکندکه حقیقت این است که اکثر زنان مثل اکثر مردان اشخاص عادی هستند.

دروغ بزرگ شماره پنجم: همانندی جنسی زنان و مردان، - زن و مرد قادرند به طور یکسان از آمیزش جنسی لذت ببرند.

این دروغ که بعد از انقلاب جنسی بسیار رواج پیدا کرده و در واقع دریچه ورود زنان به بازار پر رونق روسپی گری مدرن و افزایش جذابیت کلوب ها و دیسکو ها و حتی قمارخانه ها میباشد ، به زن امروزی اینگونه تلقین میکند که تو میتوانی مانند مردان هر چه بخواهی و با هر که بخواهی رابطه جنسی داشته باشی و دقیقا مانند مردان از همه این روابط لذت ببری در صورتی که زنان نمی‌توانند همخوابگی صرف را به همان آسانی که مردان می‌توانند از عشق جدا کنند.یعنی در حقیقت مردان هم رابطه جنسی را فقط صرف لذت تا قبل از انقلاب صنعتی نمیدانستند و هم اکنون هم هر مردی با رابطه جنسی با هر زنی حتی زنی که زبانش را هم نفهمد یک رابطه عاطفی برقرار میکند و گاهی سالها این رابطه را به دنبال خود میکشد.

در مستندی که با روسپیان در دیسکو ها چند سال پیش دیدم ، زنانی که کمتر به مشروبات و مواد مخدر اعتیاد داشتند جمله ای بسیار جالب را در راضی کردن خودشان برای انجام رابطه با مردان نا شناس میگفتند.

جمله مشترکشان این بود که زمانی که در حال رابطه هستیم خود را زن آن مرد و معشوقه اش در نظر میگیریم ، بسیاری از این زنان میگفتند در حین رابطه یا قبل از آن از مرد میخواستیم که از الفاظ خوشایند و محبت آمیز استفاده کنند و با همین الفاظ خود را راضی میکردیم.

دروغ بزرگ شماره شش: می‌توان ازدواج و بارداری را به تأخیر انداخت.

این دروغ که برای هدف طولانی کردن زمان کار زنان در جوانی توسط کاپیتال ها و از طریق فمینیست ها تبلیغ میشود ، اول زن را از اینکه بچه بزاید به شدت منفور و تحقیر میکند و بعد برای زنانی که اصرار دارند حتما بچه داشته باشند دروغی دیگر میگوید که تو هر وقت بخواهی میتوانی باردار شوی در صورتی که سیستم تولید مثل زن، محدودیت زمانی دارد و در سنین بالا امکان بارداری و زایمان برای زنان وجود ندارد و اگر هم ممکن باشد همراه با سختی و خطر است.

دروغ بزرگ شماره هفت:مونث بودن مساوی ضعیف بودن است، رفتارهای مرسوم زنانه، ملایمت، ظرافت، مهربانى، ….اغلب رفتارهایی کاملاً مسخره تلقی می‌شود.

این از موارد بسیار مورد اشاره فمینیست ها و در واقع پاشنه آشیل آنها حساب میشود ، اینکه به زنها تلقین میکند که رفتارهای طبیعی زنانه مساوی است با ضعف و حقارت ، و این در زنان انگیزه مرد بودن و شبیه مردان بودن را افزایش میدهد و روز به روز آنها را از زنانگی خودشان دور میکند رفتارهای زنانه که به صورت طبیعی از یکسو سبب تقویت حس آسیب‌پذیرى، پذیرندگی و جذابیت زنان می‌گردد و از سوی دیگر میل به سطوح بالایی از سرسپردگی و حمایت را در مردان بر می‌انگیزد.به این معنی که مردان در مقابل ظرافت زنان سرسپردگی دارند ، ظرافت در زنان یکی دیگر از قابلیتهایی است که مردان نمیتوانند داشته باشند و این ظرافت و پذیرندگی زنان ، مردان را مجذوب زنان میکند.

به طبع آن قدرت در مردان باعث جذابیت برای زنانی است که زنانگی خویش را دوست دارند و آن را امتیاز خود میدانند.

دروغ بزرگ شماره هشت: انجام دادن بهتر از بودن است. فمینیسم رفتارهای سنتی زنانه که متضمن نوعی پذیرش منفعلانه و سکوت است را مسبب بی‌حاصلی و بی‌ارزشی زن می‌داند.

گوش سپردن، حاضر بودن و با قلب و ذهن باز، دیگری را پذیرفتن، پیوند عمیقی با غرایز زنانه در ارتباط با عشق دارد.یعنی زنان صرف زن بودن بدون هیچ اضافه ای قابلیتی دارند که میتوانند با احساس خالص خود مرد را با دنیایی که از آن محروم است آشنا کنند و با او پیوند بخورند ، مردان زمانی که وارد رابطه احساسی با زنی مورد علاقه شان بشوند دیگر هر کاری که بکنند در واقع در جهت منافعی است که زن آن را دنبال میکند و زنان به معنای واقعی زن ، منفعتی جز حفظ و تحکیم خانواده ندارند و چیزی برای خودشان نمیخواهند و مرد با دریافتن این نکته از طرف زن ، دیگر او هم چیزی برای خودش نمیخواهد.

دروغ بزرگ شماره نه: اسطوره خودکفایى. شعار فمنیسم «زن همان قدر به مرد نیاز دارد که ماهی به دوچرخه»

نشان اندیشه آمازونی ست که مردها را فقط به سبب باروری و تولید مثل به درد بخور می‌دانند.

این واقعا از عجیب ترین و خنده دارترین دروغ هاست ، زن و مرد هر دو بهم نیاز دارند و نیاز در واقع ساختار اصلی هر انسانی است ، نیاز ما به غذا ، هوا ، مسکن و سرپناه و نیاز ما به جنس مخالف ، این مطلب چیز عجیب و غریبی نیست که فمینیستها سعی دارند آن را تقبیح و تحقیر کنند و نیاز داشتن به انسان دیگر را مذموم بشمارند.

دروغ بزرگ شماره ده: زنان از زنانه شدن مردان لذت می‌برند.

زنان، مردی با ویژگی‌های زنانه را دوست ندارند همان‌طور که مردان زنی با ویژگی مردانه را دوست ندارند. «زن واقعی» و «مرد واقعی» تحسین می‌شود.

و این هم دیگر جای بحث ندارد ، از هر زنی که در شرایط سالم روحی باشد بپرسید ، مردی شبیه زنان را دوست ندارد.و برایش نه تنها جذاب نیست که چندش آور است.

من سعی کردم این ده دروغ رو توضیح بدهم و شما رو ترغیب کنم که کتاب را بخوانید ، این کتاب را هم زنان و هم مردان بخوانند تا زنان با خود واقعی شان آشنا بشوند و خودشان را بدون دروغهای مداوم فمینیست ها و رسانه ها ببینند و مردها هم بتوانند زن واقعی رو بفهمند و بدانند زنان واقعی اینی نیست که در رسانهای کاپیتالیسم و فمینیسم تبلیغ و تلقین میشود.

زن باشید و زن بمانید ، زن بودن جذابیتی دارد که همه مردان را به تحسین وا میدارد...

اگر فرصت داشتم در مورد مطالب دیگر کتاب هم خواهم نوشت...

یا حق

۰ نظر ۰ لایک

نشانه ها ، چه نشان میدهند؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
دنبال کنندگان :
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
آخرین مطالب
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
دست و جیغ و هورااا
یک عادت و چند نکته خودشناسی
پر اهمیت هایی که بی اهمیت می شوند!
زن بودن بدون هیچ چیز اضافه!
نشانه ها ، چه نشان میدهند؟
چرا کودکی بیشتر بهمان خوش میگذشت؟
کیش مهر
از شهر گریزانم
دلایلی که نباید یک نفره به ارضا برسید!
محبوب ترین مطالب
سلام
از شهر گریزانم
کیش مهر
چرا کودکی بیشتر بهمان خوش میگذشت؟
دست و جیغ و هورااا
دوره اخلاقی
ذهن ارضایی
پر اهمیت هایی که بی اهمیت می شوند!
نشانه ها ، چه نشان میدهند؟
زن بودن بدون هیچ چیز اضافه!
پربیننده ترین مطالب
دلایلی که نباید یک نفره به ارضا برسید!
حفظ اسپرم در مردان(مایع منی) 16+
چرا کودکی بیشتر بهمان خوش میگذشت؟
ذهن ارضایی
حفظ اسپرم در مردان قسمت دوم +16
دوره اخلاقی
از شهر گریزانم
کیش مهر
استقلال تن!
ذهن ارضایی 2
مطالب پر بحث تر
دوره اخلاقی
ذهن ارضایی
پر اهمیت هایی که بی اهمیت می شوند!
نشانه ها ، چه نشان میدهند؟
زن بودن بدون هیچ چیز اضافه!
سلام
از شهر گریزانم
دست و جیغ و هورااا
دلایلی که نباید یک نفره به ارضا برسید!
حفظ اسپرم در مردان قسمت دوم +16
آرشیو مطالب
اصلاح قالب توسط : ار قدرت گرفته از بلاگ بیان